برف عجیبی گرفت تا اومد خونه گفت دعت مستجاب شد برف و بارون اومد گفتم باشه غذا رو که پختم میز رو با دقت چنانی گذاشتم بغضش بود رفت اتاق کجا شام تلفن دارم یه خورده ریز کارم دارم فرداش که رفتم سر کار دیدم رو ماشینم پر برفه پاک ناب
برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:59
اصولا تو برخوردت با من صحیح نیست همین جور که داشت جملات بعدی رو می چید پریدم از آشپزخونه یک لیوان آب خوردن اوردم گرفت دستت درد نکنه چه خوشمزه گریم گرفت
برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:59
دم گل فروشی ایست زدم خانومی با لهجه آلمانی گل لاله خواست فروشنده متوجه نشد گفتم فونف اونخ یونک دسته گلی زیبا نشد بشدت عصبانی شدم فروشنده بو برد به فارسی گفتم خوشگل ترش کن دسته گل زیبا شد گل را برای نوه اش می برد
برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:59